احوالات این روزای دخمری.............
سلام خوشگله مادر
بمیرم برات آخه الان که دارم مینویسم حسابی مریض شدی هم تب هم آبریزش
بینی وسرما خوردگی اصلا حالت تعریفی نداره البته خودم مسبب این حال و
روزتم دیشب که با هم رفتیم بازار لج کردی که از کالسکه بیارمت بیرون منم مجبور
شدم و از بس باد میزد که سرما خوردی به زور بهت دارو میدم قطره استامینوفن
رو که اصلا نمیخوری از بس لعنتی تلخه نمیدونم او دارو ساز ها خودشون فکر
نکردن بچه ها چطور باید این دارو رو بخورننننننننن.
بگذریم امیدوارم زودی خوب شی امشبم عروسی پسرخاله ی بابا اسی بود که
نمیتونیم بریم اما مهم نیست شما در الویتی دلبر مادرررررررر
کلی جیگر شدی واسه خودت از خاطرخواهات که دیگه چی بگم...........
رقصیدنت پیشرفت کرده چند تا کلمه میگی (((بابا_ د د_ماما_گ گ))) آخ که من
فدای اون صدای خوش آهنگت بشممممممم مادررررررر
چندتا عکس از این روزات
در حال بازی با زن عموی من توی پارک فدک
دوست دارم نفسسسسسسسسسسسسسسم
مادر دختری
بای مامی