از پنج شنبه تا شنبه
سلام پاپیون صورتی من
عشق من فدای دخمرم بشم که این قدر عشق شده و کارای بامزه میکنه وااااااااای نمیتونم یه لحظه ازت چشم بردارم
عزیزم پنج شنبه رفتیم بهشت فاطمه دیدن امواتمون مخصوصا بابا حسین وقتی تورو کنار قبرش نگه میدارم دلم آرومهههههههه نمیدونم چرا
خاله الهه و سبحانم با ما اومده بودن از اونجا هم رفتیم دریای چهار فصل شما هم اونجا لالا کرده بودی
فرداشم که جمعه بود همراه بابا رمضونشون رفتیم امامزاده یوسف که اولین تجربه ی امامزادت اونجا بود گلم نهار و خوردیم غروب برگشتیم خیلی خوش گذشت
شنبه هم رفتیم پارک بانوان تا اذان مغرب اونجا بودیم همایش بود بعد از برگشتن با خاله الله شون رفتیم جنگل عباس آباد که خیلی خوش گذشت شما کلی کتلت خوردی همش لج میکردی بازم بده قربونت برم که دوست داشتیش...
و اما عکسا
اینجا توی بهشت فاطمه هستش که شیرینی گرفتیم تا خیرات کنیم واسه بابا حسین یکی دادیم به شما گند زدی به لباست منو بابا به زور پاکش کردیم
اینجام دریا که بغل خاله لالا کردی
سبحان در حال فوت کردن قاصدک
اولین باری که رفتی امام زاده
این درختو شندیم وقتی داشتن امام زاده رو میساختن خواستن با اره برقی قطع کنن که نشد میگن چون سایبون امام زاده بود خواست خدا بوده که اره توش نره راست و دروغ با خودشون ولی خودمونیما من که باورم شد وگر نه چرا قطعش نکردن و حاضر شدن به این بدبختی از لای ساختمون امام زاده ردش کنن تا بهش آیب نرسه و امام زاده هم بناش ناقص شه!!!!!!!!!!خدایا شکرتتتتتت
غذا خوردی توی طبیعت لالا کردی عشقم
مشغول بااااازی
شنبه درمانگاه: واسه این که تنت ریخته بود بیرون بردمت چکاپ کنن یه پماد دادن الان بهتری
این تاپم که تنته تازه گرفتم برررااات
موقع برگشت رفتیم پیش مامان جون
پارک بانوان:غذات و میوه تو با خودم بردم اونجا حسابی دل در آوردی از غذااااااا
اینجام بغل زن عمویه منی انگاری باهاش حال میکنیا
عاشق این عکستم ووووووووووی چه نازی داری...
دخمرم اگه واسه داشتنت روزی هزار بار خدارو شکر کنم کمه خوشحالم که زود مادر شدم با وجود همهی سختی هاش هر کی مارو با هم میبینه باورش نمیشه تو دخمر منی خخخخخخخخخخ
دوست دارم ماه پیشونی