الیسا میره عروسی
سلام نبض مامی دخمره یکی یدونه چراغ خونه گل گلخونه
عزیزه دلم دیشب عروسی پسرخاله ی سوگند جون بود خیلی خوش گذشت شما هم مثل همیشه خانوم خانوما بودی و گذاشتی به مامی کلی خوش بگذره از اولی که رفتیم تا موقع شام توی اون سروصدا لالا کردی من که هنگ کرده بودم دیگه گفتم دلم برات تنگ شد خودم بیدارت کردم تا یه کم شام بخوری کلا شش ماه نشده همه چی رو یه کوچولو هم که باشه تست کردی هر چی که خودم بخورم بهت میدمکلی هم خواستگار پیدا کردی که من عادت کردم تا بدون تحقیقات همشونو جواب میکنمممممتازه همکلاسی های قدیمم رو توی عروسی دیدم کلی با هم رقصیدیم وحال کردیم در مجموع شب خوبی بود بنابایی هم رفته بود سنگ نو تا اونم یه کمی حال کنه این لباسارو تازه برات گرفتم هنو کلی خریدات مونده......... اینم دیروزه که خاله الهه برات آبنبات دسته دار گرفته بود اینجام مامان جون بردتت حموم تا واسه عروسی حاضرشی از عروسم ناز تر شی... چون کلاهتو خونه جا گذاشتم شال خودمو سرت کردم بعدشم خاله الهه مدل دختر دهاتیت کرد خیلی زمینه داریا خخخخخخخخخ اینجام توی عروسی یه ربع هم نشد رسیدیم که لالا کردی الیسا و مامی
موقع شام سس دادم دستت تا به کاره خودم برسمممممم... عزیزم به کیف مردم چه کار داری واااااااااااا اینجام بغله خاله سمیه ی منی که خاله به دلیل بی حجابی کات شده اینجام بغل خودمی که به دلیل بی حجابی کات شدم دوست دارم دختر ماه پیشونیم...
به خدا میسپارمت عروسکم.................