یه روزه جمعه ی خوب خونه ی النا جونی
سلام به دختر نازنازی خودم...جیگر من شب جمعه رو در کنار النا جون دوست لپ لپیت سپری کردی که حسابی بهت خوش گذشت آخه رور واکشو اشغال کرده بودیالنا جونم گذاشت باهاش حال کنی و توی ذوقت نزدمنم که حسابی حال کردم آخه اگه هر روزم خاله مطهره رو ببینیم بازم به هم می رسیم حرف داریم واسه گفتنشب خیلی خوبی بود و یک صبح برگشتیم خونه ... اینجا شما رو دادم به بابا تا سرگرمت کنه تا من حاضر شم... اینم النا طلا که یاد گرفته چهار دست و پا بره النا طلا و الیسا جونی دوستای خوب و جون جونی(شعری از خاله مطهره)