امروز رفتی آتلیه...
سلام به یکی یدونه ی خودم...
عزیزم خلاصه امروز بعد کلی تنبلی بردمت آتلیه ژست .دخمر خوش عکس من کلی عکسای
ناز گرفتی که موقع انتخاب دلم نمی اومد از یکیش بگذرم امروز با فهیمه جون و فاطمه جون
رفتیم که کلی کمک حالم بودن فهیمه که از بس برات شکلک در آورد که بخندی و به دوربین
توجه کنی هلاک شد دستشون بی بلا یه هفته ی دیگه هم حاضر میشن یکی از خشگلاشم
گفتم بزرگ بزنه رو شاسی برای این که بزنیم توی حال بعد از تموم شدن عکسای نازت که دلم
داره براشون میره رفتیم بازار برات کالسکه خریدم که خیلی خوشگله از بازار تا خونه تخت
توش خوابیدی نفسم.
اینجا فهیمه جون حاضرت کرد داره باهات بازی میکنه کلی عاشقش شدی عزیزم...
اینم کالسکه ی ملوست مبارکت باشه دوست
داری فقط دورت بدیم تا نگه میدارمش نق میزنی جوجوی من.توی راه برگشت این کفشو از
یه دست فروش ترکمن برات گرفتم البته الان اندازت نمیشه اما نکته ی انحرافیش قیمتشه
پنج هزار تومان خخخخخخخخ دوست دارم زود تر اندازت شه با یه شلوار جین بپوشی
هلوی مامان
و اما یه خبررررر خوب برات دارم که توی پست بعدی برات میذارمممم دوست دارم باااااای
نوشته ها به هم ریخته بعدا درستش میکنمممممم خخخخ