الیسا و گلابی جونش
سلام ملکه ی من یه مدتیه که گیر دادی به این گلی که پیچونده بودم به دستگیره ی اتاق خوابم وقتی فهمیدم دوسش داری دادم بهت و از اون به بعد بیشتر وقتتو با اون میگذرونی خودت این همه عروسک داری اون وقت گیر دادی به این منم گفتم یه اسم براش بذارم دیدم هم گله و هم آبی اسمشو گذاشتم گلابی حتی شبا با گلابی میخوابی خدا جون خودت نگهدار نهالم باش