بدون عنوان
سلام کوچولوی نازم .الهی مامی قربونت بره که هر روز داری بزرگ تر و فهمیده تر میشی .البته من انگاری از اولشم یه دخمل تربیت شده به دنیا آوردم خدا رو هزار مرتبه شکر .
دیروز رفتیم دیدن مادر جون با کلی ذوق رفتی با گریه آوردیمت از بس بهت خوش گذشته بود حاضر بودی منو بابایی بریم اما تو پیششون بمونی عاشق مامان شهین هستی واسه اینه که کلی واسه بازی باهات وقت میذاره و صد البته کلی خوراکی های خوشمزه برات میگیره.
این عکسارو توی راه پدر عکاست ازمون انداخت
وقتی هم که رسیدیم اول رفتیم توی باغ پیش هاپو جان کلا عاشق حیواناتی گربه ،سگ ،مرغ ،اردک و...
یه کم بهت رو میدادیم بهش دستم میزدی دخمل شجاع
بعد رفتی سراغ فواره که مامان شهین گذاشته بود بین بوته ها تا بهشون آب بده شما هم هوس آب بازی کردی چون ازم اجازه میخواستی خودتو خیس کنی اینطوری شد قیافت
بعدم دیدی انگاری قرار نیست دعوات کنم مولکی رفتی جلو تر نشستی
وقتی هم چهره ی خندونمو دیدی خیالت راحت شد رفتی جلو تا خیس شی عاشقتم دخمل با ادبم
از آب بازی که خسته شدی زودی لباساتو عوض کردم تا سرما نخوری بعدشم رفتی سراغ آبیاری
شبشم شام رفتیم جنگل عباس آباد با خاله فاطمشون دخملی منتظره ساغر کوچولو بیاد بریم دَدَ
عاشقتم یکی یدونه ی بی همتام...