تولد همسر گلم+بیماری الیسا:-(
شریک لحظه هام تولد مبارک
امروز روز آفریده شدن نیمه ی گمشده ی من بود همونی که خدا وقتی آفریدش و وقت قرار دادن قلب توی سینش شد پروردگار مهربون از ویترین قلباش مهربون ترین قلبو برداشت وتوی سینش قرار داد تا بشه اینی که هست.بشه دنیای من .بشه مردی که با گذشت این چند سال زندگی مشترک هنوز وقتی از بیرون میرسه خونه دست و دلم با دیدنش بلرزهمثل اولین روزی که توی پارک نزدیک خونه دیدمش.لحظه ای که فقط دو ساعت ذول زده بود توی چشام منم همش این ور اون ورمو نگاه میکردم تا مطمعن شم مبهوت من شده نه کسی دیگه..وای که چقدر اون لحظه ها بهم نزدیکن چه عاشقی هایی که با هم نکردیم امشب نمیخوام یچ متن عاشقانه یا شعری رو کپی برداری کنم برا عشقم بنویسم.میخوام همش از دلم بیاد هر چی که تایپ میکنم.عزیز دلم عاشق قلب مهربونتمعاشق شوخیات،عاشق زمانیم که از یکی پیشم تعریف میکنی بعد زیر چشمی نگام میکنی تا ببینی از حسادت منو ترکوندی یا نه بعدشم کلی میخندی.عاشق وقتیم که گرسنت میشه قاطی میکنی میگی فیروزه هر وقت عصبانیم خودت بفهم یعنی گشنمه،عاشق دلسوزیاتم....و...و...وعاشقیم با تو زیاده.
خوشحالم واسه اون لحظه ای که دستامو به دست تو سپردم
عزیزترینم ۲۵سالگیت مبارک امیدوارم ۱۲۰سال زنده باشی.
کیک تولدتو خودم برات پختم که همشو نوش جان کردی
از شمع فوت کردنو...عکسی ندارم فقط یه کم فیلم گرفتم دلیلشم مریض شدن شما بود خانوم.از دیشب تب استفراغ سرماخوردگی شدید اومد سراغت تا دو سه ساعت پیش که یه کمی بهتر شدی حالت شدیدا بد بود شاید بیماریت جزو یکی از بدترین های از تولدت تا حالا بود حسابی اذییت شدیم برنامه هام تا حدودی واسه مریضیت به هم خورد اما بازم غیرت داشتم با این حال و روزت که حتی ثانیه ای ازم جدا نمیشدی موفق شدم یه کیک برا بابا جونی درست کنم یه هفته ای میشه غذات شدیدا کم شده حسابی لاغر و ضعیف شدی اما خدا رو شکر قبل خواب سوپ خوردی دارم دعا میکنم بالا نیاریش.بگذریم
دیشب قبل خواب روی آینه توی حال با رژم نوشتم تولدت مبارک عشقم صبح که بابا اسی رفت سره کار یاده نوشته افتادم رفتم سراغش قربونش برم برام با همون رژ جواب نوشته بود...دیگه وارد حاشیه نمیشم خصوصی بود دیگه.
اسی جونم تولدت مبارک
امیدوارم همیشه موفق باشی...
یه چیز جالب دیگه تاریخ تولد امسال همسریه
93,9,3