عاشقتم
سلام گل گلیه مامانی من اومم باچند تا عکس از اینروزات
اینجا کیمیا اومده بوددنبالت تا شما رو ببره خونشون
این عکس رو وقتی رسیدی به ته کوچه از طبقه ی دوم ازت انداختم بنازم به قدرت زوم دوربین جانم
اینجام قبل رفتن به خونه ی دوستم ازت عکس انداختم
یعنی کارو زندگیت شده ببعی که بابایی برات خریده بی معرفت این همه برات خرید میکنم ولی انگاری خرید بابا یه چیز دیگست از خواب که بیدار میشی میری توی اتاقت با هزار مکافات کشون کشون میاریش توی حال باهاش کشتی میگیری تازه بهش غذا هم میدی این دو عکس گویای عاشقیت با ببعی جان
قیافشوووووووو میگی کلاهو درآر.
پی نوشت:عزیزم تا یکی دو هفته ی آینده قراره خونه مون رو عوض کنیم صاحب خونه قراره خودش برای زندگی بیاد توی خونش. منو بابایی هم امروز یه خونه ی جدید قولنامه کردیم همسایه ی بابا رمضون بودیم همسایه تر شدیم سه تا در اونطرف تره.آخ چه ذوقی دارم خداکنه خانمه راضی شه خونشو بهمون بفروشه یه بار پشیمون شدیم اما دوباره خودش اومد خونمون ازمون خواست تا بریم واسه قول نامه امیدوارم همه چی زودی راست و ریست بشه.اما نه فقط واسه اجاره.بای