تولد مامان فیروزه:-)
مامان فیروزه ۲۲ساله شد...
عروسک نازم قبل از این که بخوام این پست رو بنویسم باید از دوستای گلم تشکر کنم که با کامنت هاشون بدجوری سورپرایزم کردن ممنون که این قد با دقت وبلاگمو دنبال میکنید که از روی سن شمار متوجه روز تولدم شدید همتونو دوست دارم.خیلی زود نظراتون رو سیو میکنم
سه مرداد روز تولدم بود که بابا اسی حسابی سورپرایزم کرد
همه تدارکاتو برام به تنهایی مهیا کرد و خونه مامان جون برام تولد گرفت
خاله الهه هم به بهونه ی رفتن به پارک منو کشید اونجا خلاصه مواجه شدن با یه خونه تاریک بعدشم بادکنک و برف شادی خلاصه عین توی فیلما خخخخخ دست همشون درد نکنه واقعا خوشحال شدم
هدیه هم گرفتم از همشون بابا اسی هم برام یه گوشی خوشگل خرید که من تا لحظه ی آخر فکر میکردم توی پاکت ادکلنه .ازش به خاطر همه ی زحمتاش و مهربونیاش ممنونم سایش از سرم کم نشه.
عکس زیادی از اون شب نمیشه گذاشت چون حجاب رعایت نشده اما یکی از عکسامو ستاره بارون کردم تا یه کم حجابش رعایت بشه بتونم یادگاری بذارم خخخخخ
خودمو مجبور شدم کات کنم از کنار کیک
این عکسارو توی حیاط مامان جون گرفتم ازت
دوست دارم پرنسس
لباستو خودم دوختم البته میدونم زیاد جالب نشده
بازم از همه ی دوستام بابت تبریکاشون ممنونم بوس