پایان ماه پانزدهم ورود به ماه شانزدهم مبارک
پری کوچولوی ناززززز
۱۶ماهگیت مبارک...
عزیز دلم الان پنج روزه که خونه ی قبلی رو تحویل دادیم و اومدیم خونه ی جدید البته قسمت نبود مستقیم بریم خونه ی خودمون چون مستاجرمون تا پنج ماه دیگه قرارداد داره برای این پنج ماه یه خونه نزدیکه اونجایی که خریدیم اجاره کردیم تا اسباب کشی دوباره رو برامون راحت تر کنه منم هفتاد درصد از وسایلامو بازشون نکردم و نچیدم آخه از بس اسباب کشی و جمع کردن برام سخت بود که دوست نداشتم دوباره تجربه کنم.خلاصه اون خونه رو با کلی خاطره و روزای شیرین و لذت بخش ترک کردم اونجا خونه ای بود که با لباس عروس واردش شدم با بابا اسی زندگی مشترکمو شروع کردم دوران بارداریمو توش سپری کردم وکلی روزای خوش داشتم حالا با وجود یه گوهر با ارزش یه دخمر ۱۶ماهه اونجا رو ترک کردم ...وقتی داشتم از اون خونه ی خاااااالی بیرون میومدم رفتم یکی یکی همه اتاقا آشپزخونه و حتی همون و دستشویی شو با دقت نگاه کردم توی ذهنم لحظه های زندگیمو مجسم کردم بعدشم با لبخند ازش بیرون اومدم میدونم زیادی احساساتی شدم الانم که دارم مینویسم اشکم در اومده اما خدایی احساسم قابل وصف نیست از اون خونه نه بلکه از خاطراتی که دوسشون داشتم دل کندن سخت بود.اما خدارو هزار مرتبه شکر که همه چیز اونجوری که میخواستم شد.خدایا ممنون که هوای بنده هاتو داری.یه پست از احوالات عروسکم حتما زودی میذارم.
و اما هدیه های این ماه گلکم از دنیای کوچولوهااااا
شلوار تک
اینم سه تا تاپ کیتی برای زیر لباست خیلی دوسشون داری
به سلامتی بپوشی
لباس راحتیایی که خودم برات دوختمو هر کدومو سه بار بیشتر تنت نکردم چون بعد سه بار شستن پارچه هاش کرک شد با این که جنس خوبشم برداشته بودم از ریخت افتاد بازم رفتم سراغ آمادش...
دوست دارم ماه پیشونی
زودی با عکسات میام...