این جمعه با الیسا نفس
سلام جیگر مادر جمعه با خاله الهه شون رفتیم جنگل پاسند خوش گذرونی صبحانه رو اونجا خوردیم موقع نهار بارون گرفت بساطو جمع کردیم رفتیم امامزاده یوسف کباب خورون تا رسیدیم به امام زاده بارون بند اومد خخخخخ شما هم حسابی خانم بودی و مثل همیشه پااااااایه عین دسته ی گل وای که چقدر عشقی خدا رو هزار مرتبه شکر خیلی خوب غذا میخوری پا به پای ما و کم نمیاری عزیز دلم از چهار دست و پا رفتن خبری نیست اما نشسته باسنتو میکشی زمین و میری خخخخخخخخ خیلی کاره جالبیه از داشتنت خیلی خوشحالم تو گنج منو بابایی وااااااااای دارم میمیرم از داشتن این دسته گل یکی منو بگیره تا هلاک نشدم الیسا از خدا فقط سلامتیتو میخوام همینو بس
اینم عکسای امامزاده یوسف
در آخر یه حموم جانانه و یه خواب راحت...دوست دارم دخمر باشخصیتم
امیدوارم همیشه در کنار هم خوش و سلامت باشیم...انشاالله...