اليسای نازماليسای نازم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
مامان فیروزهمامان فیروزه، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
بابا اسیبابا اسی، تا این لحظه: 34 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

الیســا پری کوچولوی مامانی

آخ جون هوا خوب شده:-) ...

عزیز دلم دیگه هوا خوب شده و میتونیم بدون نگرانی از سرما بریم بیرون  اینجام با کیمیا رفتیم پارک ملت کلی بازی کردی نمیذاشتی ازت عکس بندازم شیطون اینم عکس دیروزه کهدبا النا جون و محیا جون رفتیم پارک که از بس  توی حرکت بودین همین یه عکس تارو دارم ازتون  اینم محیا طلا بغل من...الکی مثلا من دو تا بچه دارم.خخخخخخخ فعلا بای عروسکم... ...
31 فروردين 1394

این روزا خوابیدنت جالب شده:-)

نانازم از وقتی که دیگه شیر خودمو بهت نمیدم خوابیدنت خیلی جالب شده. خوب قبلا زمانی که در حال شیر خوردن بودی آروم میشدی و میخوابیدی اما این روزا اونقد خودتو مشغول بازی میکنی تا خودت شارژت تموم میشه بدون این که متوجه شم میخوابی اینم چندتا صحنه از خوابیدنت موقع غذا خوردن و بازی کردن که من وقتی اومدم سراغت با این صحنه ها مواجه شدم خخخخخخخ اونقدر از خواب بیهوش میشی که وقتی بلندت میکنم تا بذارمت توی اتاق بیدار نمیشی.دوست دارم دخملی.   ...
31 فروردين 1394

واکسن ۱۸ماهگی بایک ماه و نیم تاخیر

سلام پرنسس کوچولوی مامانی عروسکم خلاصه بعد یه مدت طولانی واکسنتو زدیم مامان قربونت بره اولین باری بود که با واکسن زدن این قد اذیت شدی دو روز درد کشیدی و گریه کردی تبم داشتی کم  توی این مدت برای سرماخوردگی هات ضعیف شده بودی حالا که دیگه هنو بدترررررررر.اشکالی نداره گلم  سالم باش من دیگه چیزی نمیخوام .خلاصه از سرمون رفع شد و خدارو شکر تا زمان مدرسه رفتنت دیگه واکسن نداری آخیششششششششششششششش وزنت یازده و نیم و قدت ۸۸سانتی متر بود  اینم دخملی منتظره نوبت واکسنش برسه اینجام دارن  وزنتو میگیرن اما چون عجله داشتم تار شد عکست . دوست دارم خوشگل... ...
31 فروردين 1394

پرنسس ۱۹ماهه...

سلام پرنسس نازم دخمل یکی یدونه  خانومه خونه عزیزم نوزده ماهگیت گذشته هنو واکسن ۱۸ماهگیتو نزدی دیگه درمانگاه قول داده این شنبه برات بزنه آخه دارن اونجارو  تعمیرات میکنن داغونه اوضاش . عروسک نازماین روزا دیگه واسه خودش حسابی سرگرمه و خاله بازی میکنه منم بیشتر وقتا میام توی اتاقتو یواشکی نگات میکنم میمیرم از ذوق به بچگیهای مامی رفتی عشقم. کارتای بیبی انیشتینو این روزا باهات کار میکنم و به زور سرگرمت میکنم که دقت کنی آخه اصلا حوصله ی نشستن و گوش دادن به حرفامو نداری انگار ناقلا  دخملی در حال  غذا دادن به نینیش دخملی داره چک میکنه یه وقت نینی پی پی نکرده باشه حالا هم وقته خوابه نینی رسیده ...
25 فروردين 1394

سیزده بدر ۹۴ هم گذشت...

سلام  به عزیز دردونه  ی خودم الیسا جونم نفسم امسالم مثل سال گذشته سیزده بدرمون توی زمین مامان شهین گذشت هوا یه کمی سرد بود اما چون یه اتاق توی زمین بود خیالمون از بابت سرما  راحت بود. کلی خوش گذروندی و بازی کردی عکسی هم که بالای وبلاگت روی پست ثابت قرار دادم که سه تایی انداختیم مربوط میشه به سیزده به دره پارسال عشقولکم.به همین سادگی یه سال گذشت عروسک نازم مامانی عاشقته             ...
14 فروردين 1394

۶فروردین یه روز عااااالی

پشمک مامانی ۶عید هوا عالی بود تصمیم گرفتیم با عمه و عموی بابا اسی بریم کوهنوردی از توی شهر پیاده راه افتادیم سمت سالار تپه و سنگ نو  که من عاشق هر دو جام چون کلی از این مکان ها با بابایی خاطره داریم.شمام از اول تا آخرش بغل بابایی بیچاره بودی آخه راهش سخت بود من نمیتونستم بغلت کنم خیلی به هممون خوش گذشت .من که آخراش از نفس افتاده بودم      توی عکس بالایی وسطی زن عمو و بغلیش عمه بزرگ بابا اسی هستن  اینجایی که سه تایی عکس انداختیم شهرمون از پشت کاملا پیداست خیلی باصفاست ...
11 فروردين 1394

نازگلم کنار هفت سین امسال

دخمل گلم امسال رفتیم از باغ گل نزدیک خونمون یه درخت کاج خریدیم دوتایی با هم تزیینش کردیم و هفت سینمون رو روش آویزون کردیم خیلی با مزه شد همه ی مهمونای امسالمون کنارش  عکس انداختن دخملی در حال کمک برای تزیین درخت قبل سال نو فدای دخمر خوش تیپ کناره هفت سین ۹۴  اینجام یهو رسیدم مچتو گرفتم شیطون   گل در اومد از حموم یعنی عاشق ماهی گلی ها شدددددددی  هنوزم این ماشینو دوست داری قبل عید خونه ی مامان جون مشغول پختن شیرینی گردویی اینجام اومدم دیدم کله گیره موهاتو  ریختی بیرون  تا منو دیدی قیافت اینجوری شد خخخخخخخ و اما آش چهار شنبه سوری  خو...
11 فروردين 1394

روستای ازرک (هزارجریب)

عروسکم چهارم فروردین رفتیم روستای عمو محمد اینا دو روزه برگشتیم بی  نظیر  بود خیلی خوش گذشت مجبور شدم فقط عکس بذارم  آخه  زیاد وقت نداشتم زودی میام بوس ...
9 فروردين 1394

سال نو مبارک:-)

دنیای من دخمل یکی یدونم سال نو مباررررررررررررررررک سلام الیسا جونم عروسکم  امروز اومدم اولین پست رو برات توی سال جدید بذارم .عزیزم امسال دومین سال نویی هستش که تو رو در کنارمون داریم اما امسال حضورت فوق العاده پر رنگ بوده حسابی آتیش میسوزونی دلبندم.سرم گرمه حسابی.غیرت کردم الانم اومدم برات یه پسته کوچولو بذارمو برم موندم این همه مدت عکسایی که جمع شده رو چطوری برات بذارم انباشته شدن روی هم واااااای. این عکس واسه لحظه ی تحویل ساله منو بابایی کلی تلاش کردیم تا شما بیدار باشی و بشی شگین امسالمون مثل ساله گذشته.تا انشاا... سال خوب و پر برکتی توأم  با سلامتی باشه برامون .... دخملی شگین امسال  البته با کمک مامی فیرو...
3 فروردين 1394
1